در بعضی موارد نه فقط خانواده بلکه خود فرد بازداشتشده است که در زندان و تحت فشار و تهدید بازجویان تصمیم به عدم اطلاعرسانی و سکوت خبری میگیرد.
برای تصمیمگیری صحیح٬ پیش از بازداشت با بررسی پروندههایی که مورد توجه رسانهها قرار گرفته یا در سکوت خبری حکم صادر شده است٬ در این رابطه فکر کنید.
به یاد داشته باشید که عدم اطلاعرسانی خواست بازجو است و اگر انعکاس رسانهای بازداشت به نفع زندانی نباشد٬ بازجو او را برای متوقف کردن کار خبری و مصاحبههای وکیل و خانواده تحت فشار نمیگذارد. در برخی موارد نیز ممکن است فرد بازداشتشده پس از بازجویی آزاد شود و تحت تاثیر تهدیدها و وعدهها سعی کند سکوت اختیار کند تا مجددا احضار نشود یا حکم محکومیت سبکتری دریافت کند.
تجربه نشان میدهد که متوقف کردن کار رسانهای در نهایت به نفع بازجویان و مقامات قضایی است تا در آرامش هدف خود را که ساکت کردن افراد است انجام دهند. برای مثال فاطمه اختصاری در سال ۱۳۹۲ پس از روزهای طولانی بازجویی آزاد شد و با وجود اینکه که پس از آزادی٬ درباره پروندهاش اطلاعرسانی نکرد٬ در نهایت به مجازاتی بسیار سنگین (۱۱سال و شش ماه حبس و ۹۹ ضربه شلاق) محکوم شد. چنین پروندههایی تاکید مجددی بر این مساله هستند که تنها کسانی که از عدم اطلاعرسانی نفع میبرند بازجویان و ماموران امنیتی هستند و این سکوت خبری در اغلب موارد سودی برای فرد بازداشتشده ندارد.
تردیدی نیست که اطلاعرسانی عمومی راجع به وضعیت دستگیرشدگان همیشه نیز نمیتواند منجر به تغییر نتیجه پرونده شود و گاه با وجود اطلاعرسانی گسترده شاهد محکومیتهای سنگین برای فعالان هستیم. ولی با وجود این میتوان با قاطعیت گفت که عدم اطلاعرسانی نیز کمکی به وضعیت پرونده قضایی شما نمیکند و فقط کار بازجویان و مقامات قضایی را برای صادر کردن حکمی سنگین٬ راحتتر میکند.